زينبزينب، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

زينب عشق مامان و بابا

خاطرات چند روز زینب

      اول سلام ! دختر گلم چند روزی هست که میخوام برات یه پست جدید بنویسم ولی باور کن نمیشه هر روز یه جور میشه که موقعیتش رو پیدا نمیکنم مامان هم که حسابی مشغول شماست اما بالاخره الان این کار و شروع کردم و برات میخوام از چند روز گذشته بنویسم : از آخر اون هفته شروع کنم که روز ۵ شنبه تو و مامان عزیزت و خاله و علی آقا صبح پنجشنبه رفتید ویلای دماوند و منم شب با احمدآقا اومدم . خلاصه ۵شنبه و جمعه دماوند بودیم و حسابی هوای خوب خوردیم و چون هوای تهران خیلی غبار آلود بود اصلا دلمون نمیومد که برگردیم تو دماوند کلی لباسهاتو عوض کردیم و موهای قشنگت رو شونه کردیم و بردیمت تو باغ که با شکوفه های خوشگل عکس بگ...
29 فروردين 1390

زینب جون جون جونی ما

  زینب جان   ، دختر عزیزم امروز   صدمین روز   قدم گذاشتن شما به دنیاست   از روز تولد شما رنگ بوی زندگی مامان و بابا یه جور دیگه شده شیرینی و لذت پدر و مادر شدن اونھم با داشتن گلی مثل تو برای   ما بوجود آمده و ھر روز علاقه تو در دل مامان و بابا روز افزون میشه زینب جان برات ھمیشه بھترینھا رو آرزو داریم و سلامتی   و خوشبختی تو رو از خدا مسئلت می نماییم الان که صد روزه شدی   وقتی با یه خنده مامان و بابا رو تحویل میگیری قند تو دل ما آب میکنی و این شروعی از دل بردن شما از مامان و باباست .وقتی در بین چند نفر صورت خوشگلت رو به سمت ما می چرخونی و با یه خنده ابراز محبت...
22 فروردين 1390

چکاپ ماهیانه زینب

زینب گلم دیروز که البته بهتره بگم دیشب ساعت ۸ شب رفتیم دکتر برای چکاپ ماهیانه شما خانم منشی گفته بود که حدود ۸ تا ۳۰/۸ اونجا باشیم  تا همون موقع بریم داخل تا آقای دکتر حمیدی شما رو ببینه . خلاصه من و مامان تا رسیدیم دکتر حدود ۳۰/۸ بود با خودمون گفتیم احتمالا انقدر دیر شده دیگه دکتر رفته و باید دوباره وقت بگیریم (چون وقت اصلی شما برای چکاب ۷ فروردین بود ولی بخاطر تعطیلات مجبور شدیم که بعدا وقت بگیریم)  خلاصه من گفتم شما بنشینید توی ماشین من برم ببینم که دکتر هست یا نه .وقتی که در مطب دکتر رو باز کردم مواجه شدم با نی نی های مختلف  و پدر و مادرهاشون که در انت...
22 فروردين 1390

زينب زبل مامان و بابا

زينبم دختر عزيزم سال ۹۰براي تو شروع بسيار خوبي داشت چون  درست در اولين روز فروردين نتيجه چند روز  زحمت و مشقت شما به ثمر نشست و حاصل زحمت چند روزي رو كه سخت در حال تلاش  براي اين بودي تا بتوني برگردي و با فشارهاي مختلف روي مماغ كوچولوت و كوشش بسيار زياد براي اين داشتي تا برگردي و دمر بشي بالاخره به اين امر مهم دست پيدا كردي و تونستي بدون كمك ما بگردي .  آرزوي ما اينه كه تو توي همه تلاشهات موفق باشي گلم     ...
21 فروردين 1390

زینب خوشگل ما سه ماهه شد

امروز که هفتمین روز سال جدیده سومین ماه تولدت رو جشن میگیریم و برات آرزوی بهترینها رو داریم . امسال ابتدای سال رو که زیارت امام رضا بودیم و بعد هم که بطور سریع السیر مشغول دید و بازدید بودیم وهستیم  کمتر شد که برات مطلبی بنویسم فقط امروز به عشق سه ماهگیت اومدم و برات آپ کردم حالا انشا الله سر فرصت خیلی مطلب هست که میخوام از کارهای خوشمزه ای که انجام میدی و از مسافرت و مهمونی رفتنهات برات بنمویسم فقط بدون که مامان و بابا عاشقتن دردونه ...
21 فروردين 1390

زینب و جدول رشد(سه ماهگي)

مهارتهاي اصلي(اکثر کودکان انجام میدهند) مي خندد  (الهي فداي خنده هات بشم گلم،تو خيلي وقته كه مي خندي،در ضمن ازاواخر دو ماهگي گاهي با يه صداي بامزه اي مي خندي عزيزم) سر را بطور دائم نگه مي دارد  صورت و بوي شما را تشخيص مي دهد   مهارتهاي اضافي(نیمی از کودکان انجام میدهند) جيغ ميزند  (گاهي اوقات يه جيغ خيلي نازك ميزني) صداي شما را تشخيص ميدهد  سر و شانه را كمي بلند ميكند     مهارتهاي پيشرفته (تعداد كمي از كودكان انجام مي دهند ) بطرف صداهاي بلند برمي گردد مي تواند دست ها را بهم برساند وممكن است روي اسباب بازيه...
17 فروردين 1390

عنایت امام رضا و زیبا ترین شکوفه بهار در آغوش ما

میوه دلم،زينب اين اولين مطلبي هست كه من در سال جديد (1390 ه.ش) برات مينويسم.مثل هميشه عزيز جانم ،محمد،از من زرنگ تر بود و برات 2 تا يادگار نوشت. مي خوام برات از شور و شوق سفر مشهد بنويسم از اولين بار كه به پا بوس امام رضا عليه السلام رفتي(البته وقتي تو دل بنده جا خوش كرده بودي به زيارت امام رضا اومده بوديم،5 ماهگي بارداريم بود تو ماه رمضان)،از طپش هاي دلم وقتي كه تو رو دادم تو بغل محمد عزيزم و با نگاهم هردو تون رو بدرقه كردم تا برسين توي حرم امام به این فکر میکردم که تو الان حقیقت امام رو میبینی و چون روحت به خاطر معصومیتی که داری خیلی بزرگه حقیقت امام رو درک میکنی و زیارت حقیقی مال توست نه من که با این باطن آلوده قدم تو این...
8 فروردين 1390